به یاد چریک فدایی خلق پری‌دخت آیتی (رفیق غزال)

دوستانش به او «غزال» می‌گفتند. خودش هم غزال را به عنوان اسم مستعار برگزیده بود، و شعرها و نوشته‌هایش را با این نام امضا می‌کرد. در آبان سال ۱۳۳۰ در بابل متولد شد و در فروردین ۱۳۵۶ که به شهادت رسید ۲۵ سال داشت.

رفیق غزال (پری‌دخت آیتی) در یک خانواده فرهنگی بار آمده بود. پدر او، عبدالمحمد آیتی اهل بروجرد از خطه لرستان بود که در سال ١٣٢٩ به عنوان دبیر ادبیات به شهر بابل منتقل شده و در همان‌جا ازدواج کرده بود و غزال اولین فرزند خانواده بود.

چریک فدایی خلق رفیق پری‌دخت آیتی (غزال)

پدر وی را به خاطر سرودن شعری به نفع صلح جهانی منتظرخدمت کرده و به خرم‌آباد فرستاده بودند. پدر غزال یک فرد نسبتا آگاه نسبت به مسایل سیاسی و عنصر فرهنگی علاقه‌مند به ادبیات بود که شعر نیز می‌سرود. سال اول زندگی غزال در خرم‌آباد و بروجرد گذشت. سپس پدر که برای پیدا کردن شغل به تهران رفته بود پس از مدتی خانواده‌اش را نیز به تهران منتقل کرد. پدر غزال که در تهران به لحاظ مالی در مضیقه بود و روزگار نه‌چندان آسانی را از سر می‌گذراند به کارهای مختلف از نوشتن مطلب در ازای پول برای برخی مجله‌ها و از جمله مجله امید ایران، بامشاد، راهنمای کتاب گرفته تا بلیط فروشی در شرکت اتوبوسرانی دست زد. تا این که دوباره به عنوان دبیر، استخدام شد و کار ادبی و فرهنگی مورد علاقه خود را نیز از سر گرفت. پس از برگشت پدر به کار دبیری، وی به ساوه فرستاده شد و همراه خانواده به ساوه رفت. غزال که کلاس اول دبستان را در تهران تمام کرده بود کلاس دوم را در ساوه شروع کرد. در این شهر مادر او  هنگام زایمان جان خود را از دست داد و  این در حالی بود که غزال دوازده سال بیشتر نداشت.

غزال دوران کودکی و نوجوانی خود را در تهران و ساوه سپری کرد و سپس به تهران برگشت. پدر غزال که به وی مهر و علاقه شدیدی داشت بی‌تردید در پرورش ذوق ادبی و هنری در دخترش نقش به سزایی ایفا کرده است. غزال داستان‌نویسی و سرودن شعر را از دوره دبیرستان شروع کرد و در این دوره بود که در زیر شعرها و نوشته‌هایش نام “غزال”را می‌گذاشت. در مورد این دوره از زندگی وی پدرش (عبدالمحمد آیتی) می‌گوید:
كلاس‌های انشا حال و هوای دیگری داشت. پری با قلم شیوای خود انشاها یا بهتر بگویم مقالات خوب می‌نوشت. ممكن بود با لطیفه‌پردازی‌هایش بچه‌ها را بخنداند یا با صحنه‌پردازی‌های سوزناکش اشک به چشم‌ها بیاورد. مانند مقاله‌ای كه در سوگ مادر خود نوشته بود.

رفیق غزال (پریدخت آیتی) زندگی سیاسی خود را بلافاصله پس از شکل‌گیری چریک‌های فدایی خلق و آغاز جنبش مسلحانه در ایران آغاز کرد. در شرایطی که جنبش مسلحانه دانشگاه‌ها را تسخیر کرده و دانشجویان مبارز تحث تاثیر جو انقلابی ناشی از این جنبش با شور و عشق تمام به صورت‌های گوناگون علیه رژیم شاه مبارزه می‌کردند، در این فضا رفیق غزال را در دانشگاه تهران می‌یابیم که در رشته حقوق سیاسی تحصیل می‌کرد. او نیز با توجه به آگاهی‌اش نسبت به مسایل جامعه طبقاتی ایران و برخورداری از روحیه سرکش و مبارزه‌ جویانه‌اش یکی از دانشجویان معترض و مبارزی بود که همراه با سایر دانشجویان مبارز در حین تاثیرپذیری از جنبش انقلابی مسلحانه جاری در جامعه با انجام حرکت‌های مبارزاتی در دانشگاه به نوبه خود به تقویت این جنبش یاری می‌رساندند. در این دوره وی هر هفته همراه دیگر دانشجویان به کوه می‌رفت و به عنوان یک دانشجوی مبارز با شور و عشق تمام در مبارزات دانشجویی شرکت می‌جست. در همان آغاز مبارزه مسلحانه، از شهر بروجرد، شهر خانواده غزال، انقلابیونی چون رفقا همایون کتیرایی، هوشنگ ترگل، ناصر مدنی، بهرام طاهرزاده و ناصر و حسین کریمی برخاستند که با شهادت قهرمانانه خود تاثیر به سزایی در ایجاد جو انقلابی در جامعه و به خصوص در شهر بروجرد به جا گذاشتند. غزال از مبارزات این انقلابیون که جوانانی چون او را برای پیمودن راه انقلابی خود فرا می‌خواندند بسیار تاثیر گرفت.

در سال سوم دانشکده حقوق سیاسی، رفیق غزال در حالی که هوادار چریک‌های فدایی خلق بود (البته بدون آن که ساواک بویی از این امر ببرد) در  اواخر شهریور سال ١٣۵٢ به دلیل داشتن چند اعلامیه در مورد شهادت مجاهدین انقلابی، احمد رضایی و ناصر صادق و  هم‌چنین کتاب‌هایی از شریعتی که این‌ها را غزال در کوه از طریق یکی از هواداران مجاهدین دریافت کرده بود. توسط پلیس دستگیر شد. یک روز صبح ساعت ۷ به خانه ریختند و او را همراه خود بردند و می‌گفت شکنجه و کتک زدن را از همان دم در خانه شروع کردند. یک ماه در کمیته بود و پنج ماه در زندان قصر. در فروردین ۱۳۵۳ آزاد شد و بار دیگر مبارزات خود را از  سر گرفت.
واقعیت آن بود که غزال در اندیشه چیزی جز پیوستن به چریک‌های فدایی خلق و صرف همه نیروی خود در خدمت مبارزه علیه رژیم حاکم نبود و برای ارتباط‌گیری با سازمان تلاش می‌کرد. بالاخره او در فروردین‌ماه سال ١٣۵۴ زندگی مخفی خود را در درون سازمان چریک‌های فدایی خلق شروع کرد و به عنوان یک مبارز حرفه‌ای در درون سازمان به فعالیت انقلابی پرداخت. در این مورد پدرش می‌گوید:
در یكی از روزهای ماه فروردین، روز بعد از ١٣ نوروز لباس پوشیده بود پایین آمد مثل این كه می‌خواست به حال من ترحم كند، برایم چای ریخت و مرا بوسید و خداحافظی كرد و از خانه بیرون رفت. پس از ساعتی تلفن كرد كه بابا من دیگر برنمی‌گردم. در فلان‌جا کاغذی است بردار و بخوان. کاغذ مفصل بود و رفتن‌اش را توجیه می‌كرد.

یکی از هم زنجیرانش در زندان قصر می‌گفت: در زندان روحیه خوبی داشت. گاهی هم از او می‌خواستیم تا برای‌مان بخواند. در ایامی که مخفی بود همه سرودها را خوانده بود و در نوارهایی ضبط کرده بودند. بعضی از آن‌ها در هجوم‌هایی که به خانه‌ها می‌کردند از بین رفته و بعضی هم موجود است. رفیق غزال به زبان انگلیسی نیز وارد بود و کار ترجمه هم انجام می‌داد. چند کتاب برای بچه‌ها: یکی گنجشگ ناقلا (از داستان‌های آفریقایی) و یکی الاغ کوچک و آرزوهای بزرگ (مجموعه‌ای از داستان‌های چکسلواکی) را از زبان انگلیسی ترجمه کرده که چاپ شده است.

رفیق غزال هر تابستان به بروجرد می‌رفت. او به زبان لری صحبت می‌کرد و در این سفرها بود که با رفقا و رزمندگان این شهر رابطه برقرار می‌کرد و توانست در شناساندن چریک‌های فدایی خلق به این مبارزین و وسعت دادن به فعالیت‌هایی در جهت تقویت سازمان گام‌های موثری بردارد. یکی از همرزمان‌اش می‌گفت غزال در یک کلمه خلاصه می‌شود و آن کلام همانا «شجاعت» است.

او پس از پیوستن به سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و روی آوردن به زندگی مخفی در فروردین ۱۳۵۴ با همه صداقت و صمیمیت انقلابی‌اش جان بر کف برای آزادی طبقه کارگر و رهایی توده‌های ستم‌دیده ایران از قید سلطه امپریالیسم و رژیم دست‌نشانده شاه مبارزه می‌کرد.
در آن سال‌ها خانه مادر مبارز، پنجه‌شاهی در نارمک مامن بزرگی برای رفقای باقی‌مانده از سازمان بود. اما در آن شرایط اضطراری، رفت و آمد بیش از حد رفقایی به آن جا باعث ناامن شدن این خانه گشته بود. در چنین شرایطی بود که در دهم فروردین سال ١٣۵۶ (که مدت کوتاهی تا سرنگونی رژیم شاه فاصله بود)، هنگامی که غزال به همراه رفیق عباس هوشمند (یکی از رفقای قدیمی رفیق پویان که یک‌بار نیز در فروردین سال ١٣۴٨ همراه وی برای ارتباط‌گیری با رفقای تبریز به آن شهر رفته بود و بعد دستگیر شده و پس از گذراندن سال‌ها در زندان دوباره به سازمان پیوسته بود) به خانه مادر پنجه‌شاهی می‌روند، این خانه که لو رفته بود مورد حمله ساواک قرار می‌گیرد. در آن‌جا رفقا با شجاعت و جسارت تمام، مسلحانه با پلیس درگیر می‌شوند. اما در جریان این درگیری غزال و رفیق عباس هوشمند و هم چنین دو دختر خانواده پنجه‌شاهی، سیمین و نسرین که تحت آموزش غزال قرار داشتند، به شهادت می‌رسند – که یاد همه آن‌ها گرامی باد!

خانم پنجه‌شاهی می‌گفت: من شاهد جریان بودم. عده مهاجمان ساواک و شهربانی زیاد بودند آن‌ها از همه نوع اسلحه استفاده می‌کردند ولی این‌ها فقط یک مسلسل داشتند که رفیق غزال با آن تیراندازی می‌کرد.
رفیق غزال در این درگیری با جسارت تمام در جهت شکستن حلقه محاصره مزدوران رژیم حرکت نمود و گفته می‌شود که وی با مسلسل خود چندین مزدور رژیم را از پای در می‌آورد که فرصتی برای فرار مادر و بچه‌هایش (خشایار و ناصر) فراهم می‌گردد.

قسمت‌هایی از شعر «افتخار» (من یک زنم) از رفیق پری‌دخت آیتی (غزال)

از رفیق غزال شعرهای چندی به جا مانده است که متاسفانه جز معدودی هیچ کدام به نام خود وی در جنبش پخش نشده‌اند. شعر “افتخار” (من یک زنم) او اولین بار در یکی از نشریات کنفدراسیون بدون قید نام شاعرش به چاپ رسید. مبارزین آن زمان در کنفدراسیون (رفقای هوادار چریک‌های فدایی خلق در آمریکا) این شعر را با دکلمه‌ای دل‌نشین و پُر صلابت و با گذاشتن آهنگی مناسب روی دکلمه، به صورت زیبایی اجرا کردند که تا به امروز هم هم‌واره الهام‌بخش همه جویندگان راه آزادی و به خصوص زنان مبارز و آزاده بوده است. البته از سال ١٣۵٧ به بعد این شعر و بعضی دیگر از شعرهای رفیق غزال با نام رفیق گران‌قدر دیگری یعنی رفیق مرضیه احمدی اسکویی در جنبش پخش شده‌اند. دلیل این امر آن است که در این سال خاطراتی از رفیق مرضیه تحت عنوان “خاطراتی از یک رفیق” با امضای “سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران” در سطح وسیعی منتشر شد. متاسفانه منتشر کنندگان این کتاب که نه شناخت و نه اطلاعی از رفقای شاعر در سازمان ما داشتند، بدون اطمینان از این که شاعر اصلی هر کدام از آن شعرها واقعا کیست _گویی که تنها یک شاعر در سازمان چریک‌های فدایی خلق وجود داشته است‌_ شعرهای باقیمانده از رفقای چریک در سازمان را به اشتباه به رفیق مرضیه نسبت داده و  تحت عنوان “پاره‌ای اشعار” در آن کتاب به چاپ رساندند.

یاد رفیق پری‌دخت آیتی «غزال سرخ ما» گرامی باد!
به امید ادامه راه او و پیروزی خلق مبارز!

*برگرفته از کتاب «یادنامه شهدای جنبش مسلحانه در لرستان» چاپ قدیم
و هم‌چنین قسمت‌هایی از «غزال سرخ ما – به یاد گرامی چریک فدایی خلق، رفیق پری (غزال) آیتی!» به قلم اشرف دهقانی

بیان دیدگاه