گرامی باد یاد و خاطره چریک فدایی خلق رفیق محمد حسن بهادری طولابی

کـُومی چَشَه که بئینَت ئو وِ گوش دل نیارَت
کـُوم دلَ طاقت بیارَه ئو وِ خاطِر نَسـپارَت*

چریک فدایی خلق رفیق«محمد حسن بهادری طولابی»

چریک فدایی خلق رفیق محمدحسن بهادری طولابی

باز هم بهمن است و باز هم یاد پدر!
چریک فدایی خلق «رفیق محمد حسن بهادری طولابی» که در ۲۱ آبان ۱۳۶۰ شناسایی و دستگیر شد و کمتر از ۳ماه در ۱۴ بهمن ۱۳۶۰ به جوخه تیرباران سپرده شد.

پدر تلاش می‌کنم راهت را ادامه دهم.
تا همیشه در یاد منی.
صمد ۱۴ بهمن هر سال.

محمد حسن بهادری طولابی با نام سازمانی کسری در هفتم خرداد ۱۳۳۷ در شهر خرم آباد به دنیا آمد و در نوجوانی جذب قصه‌های آموزگار آزادگی صمد بهرنگی شد و در جوانی اندیشه‌های وی با تفکرات صمد آمیخته گشت که ماحصل آن شروع مبارزه‌ای پرشور از طرف یکی از فرزندان سرزمین همیشه مبارز لرستان بود.

رفیق کسری مبارزه را از همان جوانی و پس از آشنایی و سپس عضویت در سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران دنبال کرد و یکی از فعال‌ترین مبارزان آن دوران بود؛ به‌قولی همیشه درون جیب‌های اورکت سبز رنگش وسیله‌ای برای مبارزه داشت.

پس از انقلابِ توده‌های مردم و مستقر شدن حاکمیت سرمایه‌داری و وابسته جمهوری اسلامی، رفیق کسری دست به تشکیل گروه کوچکی می‌زند و با عضویت ۶ تن دیگر و همین‌طور استفاده از یک دستگاه چاپ، یک نشریه‌ی زیرزمینی را به نام محلی «پِریسکـَه» که به معنای اخگر (جرقه‌های آتش) هست بنیان می‌گذارد که تا مقطع انشعاب در سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران چاپ و نشر آن را ادامه داده است.

پس از انشعاب در سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران رفیق کسری به جناح چپ شاخه لرستان پیوست که اگرچه از منشعبین اقلیت حمایت می‌کردند اما به دلیل جذب کردن هرچه بیشتر هم‌رزمان مبارزشان و جدا کردن آنها از صفوف گروه‌های حمایت کننده رژیم مرتجع جمهوری اسلامی با انشعاب زودرس که مجال آگاهی‌رسانی را بین اعضا و هواداران سازمان از بین می‌برد و یاران بیشتری را از دست می‌دادند مخالف بود. هر چند در ادامه و با گذشت حدود چند ماه جناح چپ پس از جلساتی، با اقلیت پیوند کرده و جملگی به سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران ـ اقلیت پیوستند و زیر این پرچم و در راه آرمان‌های والای انسانی‌شان برای رسیدن به آزادی و سوسیالیسم به مبارزه پرداختند.

در ادامه راه محمدحسن بهادری طولابی (کسری) دست از مبارزه علیه ارتجاعی که با زیرکی و دست‌های پشت پرده انقلاب توده‌ها را ربوده بودند، برنداشت و جدی‌تر و سرسختانه‌تر از قبل به مبارزه‌اش برای پس گرفتن انقلاب ادامه داد. او در تمامی جلسات سازمانی که در تهران و لرستان برگزار می‌شد حضوری فعال داشته است.
در گیر و دار اوج گرفتن مباحث نظری و مبارزات عملی علیه جمهوری اسلامی که وجهه استبدادی خود را بیش از پیش به نمایش می‌گذاشت و در حالی که به دلیل عضویت در سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران (اقلیت) و انتشار نشریه پریسکه و فعالیت‌های سیاسی در خطه لرستان موقعیت رفیق کسری به خطر افتاده بود.

پس از جاودانه شدن چریک فدایی خلق و یکی از کادرهای سازمان (اقلیت)، زنده یاد سیامک اسدیان (اسکندر) دوست، خویشاوند و هم‌رزمش در درگیری با پاسداران در منطقه آمل، به همراه رفقایش به چاپ «ویژه نامه ۱۳ مهر روز شهادت فدایی کبیر رفیق اسکندر» از طرف «نشریه کار – ارگان سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران» _که در آن مقطع از پسوند «اقلیت» استفاده نمی‌کردند._ که در روز چهارشنبه به تاریخ ۶ آبان‌ماه ۱۳۶۰ منتشر شد، پرداخته و نشر دادند.

رفیق کسری در جریان برگزاری مراسم چهلم رفیق اسکندر در زادگاهش _روستایی بنام گـُرزکُل از توابع شهر خرم آباد_ در تاریخ ۲۱ آبان‌ماه ۱۳۶۰ به همراه خانواده راهی محل برگزاری مراسم می‌شود. در نزدیکی روستا او به همراه ده‌ها تن دیگر در کمین پاسدارانی که از شب قبل از مراسم _به خانه‌ی پدری رفیق اسکندر یورش برده و اقدام به دستگیری چندین تن از جمله رفیق توکل اسدیان و رفیق نوراله اسدیان می‌کنند._ منطقه را کاملا محاصره کرده بودند و اجازه خروج حتی پرنده‌ای را هم نمی‌دادند گرفتار می‌شود و پس از شناسایی توسط پاسدار ایست بازرسی (۱) و سپس سردسته پاسدارها (۲) با این جمله که «به به حسن طولابی، ما در آسمان‌ها دنبالت می‌گشتیم، روی زمین پیدایت کردیم.» به همراه دیگر اعضا خانواده دستگیر شده و در ابتدا به زندان قلعه فلک‌الافلاک در خرم آباد برده می‌شود و پس از ۱۴ روز به زندان اوین منتقل می‌شود.

رفیق کسری در اوین زیر شدیدترین شکنجه‌های قرون وسطایی قرار می‌گیرد که بر اساس شنیده‌ها به شکستن دست و پای وی منجر شده و این قسمت کوچکی از شکنجه‌هایی‌ست که خانواده از آنها آگاهی پیدا کرده است. وی با همین وضع جسمی دوباره به خرم آباد برگردانده می‌شود تا در مورد دستگاه چاپی که در مقطع فعالیت گروه پریسکه و پس از آن کارهای چاپی را با آن انجام می‌داده _طبق شنیده‌ها کسانی علیه او اعتراف کرده بودند._ پاسخ‌گو باشد.

به هر حال تمامی اتهاماتی را هم که به خاطر دستگاه چاپ متوجه‌اش شده را پذیرفته و دوباره به اوین برگردانده می‌شود تا آخرین شمیم لرستان، سرزمین مادری‌اش را تنها از پشت حصار قلعه و میله‌های سرد زندان استشمام کند.

چندی پس از آن در تماس تلفنی کوتاهی با خانواده (همسر و مادرش) در حالی که از محل نگهداری خود اظهار بی اطلاعی می‌کند و مجبور است به زبان فارسی و نه زبان لری که به آن عادت داشت صحبت کند تنها به احوال‌پرسی از فرزند ده ماهه و خویشان نزدیک خود می‌پردازد.
کمتر از دو هفته بعد بار دیگر زنگ تلفن به صدا در می‌آید؛ صدای سردی در آن سوی خط تنها جملاتی کوتاه و مقطع می‌گوید؛ آن‌طور که گویی به گفتن آنها عادت کرده است و به تکرار آن خو گرفته است؛ «محمدحسن بهادری طولابی اعدام شده است؛ برای گرفتن وسایل او و پرداخت هزینه اجرای حکم (پول گلوله) به تهران بیایید.»

رفیق محمد حسن بهادری طولابی (کسری) در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۶۰ و پس از ۲ ماه و ۲۳ روز تحمل شکنجه‌های جانیان حکومت خون‌خوار جمهوری اسلامی و پایداری و مقاومت بر سر آرمان‌ها و اعتقاداتش با قامتی استوار به جوخه تیرباران سپرده شد تا یادش تا ابد جاودان بماند.
اما فشارها و کنترل‌های امنیتی هرگز از روی خانواده برداشته نشد. داغی روی داغی دیگر و انتظاری طولانی برای عدالت فراموش شده.

صمد بهادری طولابی
۱۴ بهمن ۱۳۹۱

رفیق محمد حسن بهادری طولابی

پی‌نوشت:

(۱) توکل مصطفی‌زاده
(۲) نعمت‌الله سعیدی

* شعر از ایرج رحمانپور

  • این نوشته در تاریخ دوم فوریه ۲۰۲۲ برابر با سیزدهم بهمن‌ماه ۱۴۰۰ به روز رسانی شد.

یک دیدگاه برای ”گرامی باد یاد و خاطره چریک فدایی خلق رفیق محمد حسن بهادری طولابی

  1. بازتاب: سیاهکل از نگاه نسل جوان | پریسکه

بیان دیدگاه