پیشینه نام‌گذاری «روز معلم»

در روز دوازدهم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۴۰ خورشیدی معلمان کشور جهت احقاق حقوق حقه خود دست به اعتراض و اعتصاب سراسری زدند.

معلمین تهران در این روز قصد ورود به محوطه وزارت فرهنگ را داشتند که از ورود آنان جلوگیری به عمل آمد.
معلمان راهی میدان بهارستان شدند و جلو ساختمان مجلس روی زمین به تحصن نشستند. پلیس برای متفرق کردن آنان از ماشین آب‌پاش استفاده کرد ولی معلمان از جای خود تکان نخوردند.

دکتر ابوالحسن خانعلی

دکتر خانعلی دبیر ۲۹ ساله دبیرستان جامی به اتفاق چند دانش آموز به بالای ماشین آب‌پاش رفته و جهت شیلنگ را عوض کردند. در این زمان پلیس شروع به تیراندازی هوایی کرد ولی باز معلمان از جای خود بر نخواستند.
در این هنگام سرهنگ ناصر شهرستانی، رییس کلانتری شماره دو اقدام به شلیک نمود که دکتر خانعلی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در بیمارستان درگذشت.
محمد درخشش رییس جامعه معلمان ایران و رهبر اعتصاب نیز دستگیر و به زندان افتاد.

از آن به بعد اعتراض رنگ سیاسی به خود گرفت و معلمان چهار شرط برای پایان اعتصاب به شرح زیر اعلام کردند:

به خواندن ادامه دهید

نه! هرگز شب را باور نکردم…

هرگز نگاهی عام به مفهوم شعر «سال ۲۰۰۰» از سروده‌های اردلان سرفراز نداشته‌ام؛ و همیشه بر این باور بوده‌ام که در سیاه‌ترینِ سیاهی‌ها، روزنه‌ای پدیدار خواهد شد‌.

شاید احمد شاملو به بهترین نحو حس و حال بالا را به زبان شعر در آورده باشد.

«نه!
هرگز شب را باور نکردم
چرا که
در فراسوهای دهلیزش
به امید دریچه‌یی
دل بسته بودم.»

اما شعر اردلان سرفراز نه از آن رو که در سال ۲۰۰۰ آن اتفاقات خواهد افتاد، بل همان طور که در پایان شعر می‌گوید. به خواندن ادامه دهید

سرکوب توده‌های مبارز و انقلابی توسط نیروی انتظامی

این مزدوران شاغل در نظام شغل‌شان این است که با اعمال وحشیگری در جهت سرکوب مردم محق و معترض به سیاست‌های رژیم بتوانند چند صباحی به عمر ننگین این نظام و حاکمان جنایت‌پیشه‌اش بیفزایند. اما دریغ از آن‌که «دیر نیست، دور نیست، روز رستاخیر خلق!»

تخریب-اموال-مردم-توسط-نیروهای-امنیتی-ایراندر حالی که جوانان انقلابی و مردم به جان آمده خطاب به مزدوران رژیم فریاد می‌زنند «بی‌شرف، بی‌شرف» و در حالی که در بسیاری نقاط جوانان دلاور با دستان خالی و یا با سنگ و چوب جلوی مزدوران مسلح حکومت که سلاح‌شان را به طرف مردم نشانه گرفته‌اند، بی پروا ایستاده و با فریاد «بی ناموس شلیک کن» با آنها مواجه می‌شوند، شاهد هستیم که شعارهایی در بعضی ویدیوها نمایش داده می‌شوند که مضمون آنها درخواست حمایت از سوی نیروی سرکوبگر می‌باشد.

این گونه شعارها که بیشتر از سوی کانال‌های تلویزیونی وابسته و ارتجاعی برجسته می‌شوند به هیچ رو یک رویکرد غالب نخواهد بود. تجربه خیزش‌های سال ۸۸ و ۹۶ نشان داده است که این گونه شعارها توسط عوامل رژیم در میان جمعیت خشمگین سر داده شده و برخی هم ناآگاهانه آن را تکرار می‌کنند.

به خواندن ادامه دهید

جلوه‌ای از رابطه ناگسستنی مذهب و نظام سرمایه‌داری

عکسی که مشاهده می کنید، مربوط به اتوبوس حمل و نقل عمومی شهری در حومه تورنتو در کشور کانادا به نام «می سی ساگا» می باشد که بر بدنه اتوبوس «حجاب اسلامی» تبلیغ شده است. در حالی که تا جایی که معلوم است در کانادا اتوبوسرانی و حمل و نقل شهری جزیی از اموال عمومی است و متعلق به تک تک افراد جامعه می باشد. گرچه تبلیغ کالاها و تولیدات شرکت های گوناگون بر بدنه اتوبوس ها امری رایج است اما تبلیغ «حجاب» یعنی نقض آزادی پوشش زنان بر بدنه اتوبوس های عمومی، امری غیر قابل قبول می باشد. به همین دلیل هم با دیدن چنین عکسی ذهن آدمی ناخود آگاه به این سمت می رود که عکس متعلق به کشوری اسلامی است و نه کشور کانادا که مدعی دفاع از آزادی پوشش زنان می باشد.

به خواندن ادامه دهید

زلزله، همبستگی مردم، رسوایی جمهوری اسلامی!

زلزله فاجعه بار روز یکشنبه ٢١ آبان امسال در مناطق غرب ایران و عراق با به جا گذاردن صدها کشته و بر اساس برخی گزارشات بیش از ده هزار مجروح و دست کم ١٨٠٠ میلیارد تومان خسارت، بار دیگر ماهیت به غایت ضد مردمی رژیم تبهکار جمهوری اسلامی را از ورای نتایج مرگ بار خویش در مقابل دید همگان قرار داد. نمایش هزاران خانه ویران شده که بر اثر زلزله بر سر مردم دردمند و محروم خراب شده اند، تل های سهمگین خاک و سیمان که عدم آوار برداری سریع از آن ها صدها تن را زنده زنده در زیر لایه های خود مدفون کرده، مادران داغدیده، مردان در هم شکسته و مستاصل، کودکان بهت زده و یتیم و سیل اشک و آهی که با امواج خشم و نفرت علیه جمهوری اسلامی عجین شده است، همه و همه توصیف گر نتایج حاصل از سلطه یک رژیم ضد خلقی ست که با عملکردهای خویش و تحمیل فقر و نداری گسترده به توده ها، نتایج مرگ بار حاصل از طغیان طبیعت را در ابعادی دو چندان، مانند پتک بر حیات مردم رنج دیده کرمانشاه و سرپل ذهاب و ازگله و… کوبیده است. به خواندن ادامه دهید

حتی اسرائیل هم این کار را با فلسطین نمی کند!

(در باره تخریب خانه ها در خرم آباد توسط شهرداری)

تخریب یک  واحد مسکونی در منطقه کوی فلسطین شهر خرم آباد توسط ماموران شهرداری به دلیل اجرای طرح احداث پارک در آن منطقه خشم بسیاری از مردم را برانگیخت. خشمی که در حال حاضر چون آتش زیر خاکستر است و دور نیست، دیرنیست، آن روز که زبانه کشد و انتقام توده های تحت ستم را بستاند. اما ماجرا از چه قرار بود؟
از مدتی پیش شهرداری خرم آباد به بهانه تبدیل لرستان به یک استان گردشگری و مبدل کردن شهر خرم آباد به یک شهر توریستی در مناطق متعددی و از جمله در منطقه کوی فلسطین دست به تخریب خانه هایی زده که به گفته شهرداری این خانه ها یا املاک در محدوده مورد نظر برای «تعریض و توسعه شهری» واقع شده اند! بنا به ادعای یکی از مسئولان شهرداری این املاک در ازای پرداخت مبلغی که توسط کارشناس رسمی دادگستری تعیین می شود به طور قانونی و با توافق از صاحبان آنها خریداری شده و بعد تخریب می شوند!
اما اخیرا ویدئو کلیپ هایی از اعمال جنایت کارانه مامورین رژیم پخش شده که نتایج به اصطلاح این پروژه ها و امر توسعه را نشان داده و توجه به آن، خشم و نفرت هر انسان شریفی را بر می انگیزد. به خواندن ادامه دهید

ساختمان پلاسکو و پاک کردن صورت مسئله

حادثه غم انگیز و تاسف بار آتش سوزی ساختمان پلاسکو و توام با آن فرو ریختن ساختمانی با قدمت ۵۶ سال، مردم سرزمین مان را در شوک سختی فرو برد. ساخت مجتمع پلاسکو توسط یکی از سرمایه داران یهودی به نام حبیب اله القانیان ـ مالک شرکت پلاسکو، بزرگترین کارخانجات صنایع پلاستیک‌سازی ایران ـ در سال ۱۳۳۹ شروع شده بود و در سال ۱۳۴۱ به پایان رسید؛ این ساختمان عظیم که بلندترین ساختمان تهران در آن دوران بود، پس از قیام بهمن ۵۷ توسط بنیاد مستضعفان مصادره شد تا در آینده از درآمد حاصله از آن کمک حال مستضعفان باشند ولی دیری نپایید که کیسه های دوخته شده خون خواران حکومتی را پر کرد و تنها زجرهایش به کارگران و زحمت کشان رسید.
باری پس از حادثه امروز و فرو ریختن ساختمان پلاسکو به سبب آتش سوزی، تا به دین لحظه تلفات جبران ناپذیری به مردم سرزمین مان زده شده است. بسیاری از آتش نشانان که آمار دقیقی از آن ها داده نشده در زیر آوار گرفتار شدند، کارگرانی که در آن جا مشغول به کار بودند و مغازه دارانی که تمام سرمایه شان در آن جا نهفته بود، دار و ندارشان بر باد رفت و طبق نقل قول ها بسیاری از آن ها حتی فاقد بیمه بوده اند.

pelasko به خواندن ادامه دهید

در تعهد هنر

با توجه به رخدادهایی که اخیرا در باب سینما و هنر در جامعه داخل و خارج ایران پیش آمده است(جوایز جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ به اصغر فرهادی و شهاب حسینی، مرگ کیارستمی، سریال شهرزاد و…) و با توجه به نظرات متفاوتی که توسط مردم در مورد هنرمندان و جهت گیری های سیاسی ـ اجتماعی شان مشاهده می شود، بر آن شدم تا توجه دوستان و رفقای گرامی را به مصاحبه ای که با شاعر آزادی احمد شاملو در باب «در تعهد هنر» صورت گرفته است، جلب نمایم.
پریسکه

– به نظر شما شعر هنرى آزاد است يا ملتزم؟
– اصولاً هنر ملتزم نيست يعنى هيچ‏ گاه التزام و تعهد نقشى در آفرينش هنرى بازى نمى‏ كند. التزام امرى شخصى و فردى است. در موسيقى موزار هيچ تعهدى به چشم نمى‏ خورد و مى‏ توان گفت آثار او فقط موسيقى خالص است در حالى كه مثلاً باخ را مى‏ شود متعهد به كليسا دانست يا مثلاً وان‏گوگ را، صرف نظر از طرح‏ هاى نخستين اش، نقاشى فاقد تعهد به شمار آورد هر چند كه اين موضوع در روزگار آن‏ ها مطرح نبوده است. اما التزام هنرمند بايد انسانى باشد. التزامى فارغ از قيد و بند فرقه‏ گرائى و تحزب. التزامى فارغ از سياست و تنها در راه تعالى انسان. اما به هر تقدير اثر هنرى پيش از آن‏ كه بار تعهد يا التزامى را به دوش بكشد بايد هويت هنرى خود را ثابت كند. حافظ نه به اين دليل كه بيش از شاعران ديگر غم خوار انسان و دشمن رياكارى بوده بر قله غزل فارسى پايدار مانده. تعهد او فرع استادى و قدرت غزل سرایی اش است. ماياكفسكى – شاعر انقلابى – التزام و تعهد اجتماعى شاعر را اساس كار قرار مى‏ داد و مى‏ گفت شاعر بايد براى نوشتن شعر از اجتماع سفارش قبول كند و شعر را «محصول سفارش اجتماعى» مى‏ خواند. او فراموش كرده بود كه نخست بايد شاعر بود تا بتوان به سفارش جامعه پاسخ شايسته داد، و گر نه بسيار بودند كسانى كه به همان راه او رفتند و نامى باقى نگذاشتند. من هم شعر پريا را مستقيماً به سفارش اجتماع نوشتم. جامعه كه با كودتاى ۱۳۳۲ لطمه نوميدانه شديدى خورده بود به آن نياز داشت و من كه در متن جامعه بودم اين نياز را درک كردم و به آن پاسخ گفتم. آن هم با زبان خود توده. و توده هم بى درنگ آن را تحويل گرفت و برد. لازم اش داشت و من اين لزوم را با پوست و گوشت ام احساس كرده بودم. پس شعرى بود محصول لزوم و اقتضا. اقتضاى وارستگى، نه اقتضاى وابستگى. اقتضاى ايثارى نه اقتضاى بيعارى. اين شعر منباب مقايسه در همان تاريخى نوشته شد كه مثلاً شاعر ديگرى سرگرم صادر كردن چنين چيزهائى بود.

در تعهد هنر ـ احمد شاملو به خواندن ادامه دهید

قاضی طیرانی خطاب به یک محکوم به اعدام «حتی اگر بی گناه باشی، روح ات به بهشت می رود!»

Screen Shot 2016-05-11 at 00.23.33.pngوقتی که در روز اول فروردین سال ۱۳۵۸(یک ماه و هفت روز پس از قیام ۲۲ بهمن ۱۳۵۷) نيروهای مسلح جمهوری اسلامی از هوا و زمین به کردستان یورش بردند و مردم بی گناهی را که در راه آزادی و برابری خون داده بودند و قیام بهمن ۵۷ را رقم زده بودند، را قتل عام کردند، توهم بخش بزرگی از مردم  به رژيم در مواجهه با این جنایت و وحشی گری جديد فرو ريخت.

از همان زمان به بعد بود که مخالفان را در فرودگاه سنندج به دستور خلخالی و بدون برگزاری یک دادگاه عادلانه، تیرباران می کردند و یا رهبران ترکمن صحرا را ترور نمودند. اين جنايات نشان می داد که جمهوری اسلامی از همان آغاز به قدرت رسيدن از جنایت و کشتار کوتاهی نکرده است. البته يورش سيستماتيک و سراسری به مردم بعد از ۳۰ خرداد سال ۶۰ و اعدام های دهه شصت هم امری نيست که کسی قادر به فراموشی آن باشد. اوج اين وحشی گری ها هم کشتار زندانيان سياسی در سال ۶۷ بود. همان دادگاه های معروف ۲ دقیقه ای و قتل عام فجیع در تابستان شصت و هفت. اما همه می دانند که این پایان ماجرا نبوده و نیست. اين اذيت و آزار و کشتار، امروز هم ادامه دارد و دولت تدبیر و امید با آن کلید دروغین اش، به غیر از اعدام های مخفیانه و فلاکت بیشتر چیز دیگری برای بهبود اوضاع جامعه به ارمغان نیاورده است. به خواندن ادامه دهید

سه سال حبس، مجازات قاتل ستار بهشتی

سه سال حبس، مجازات قاتل ستار بهشتیگیتی پورفاضل – وکیل مدافع اولیای دم ستار بهشتی – در گفت‌وگو با خبرنگار حقوقی، با اعلام این خبر، گفت: دادنامه صادر شده از سوی شعبه ۱۴ تجدیدنظر استان تهران در این باره به مادر ستار بهشتی ابلاغ شده است و بر اساس آن قاتل ستار بهشتی به سه سال حبس تعزیری، دو سال اقامت اجباری در نقطه معین و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است.

پورفاضل با نامتناسب دانستن مجازات مذکور برای قاتل ستار بهشتی، اظهار کرد: در حالی که در این کشور برای روزنامه‌نگاران مجازات شش سال حبس در نظر گرفته می‌شود، صدور حکم سه سال حبس برای یک قاتل جای تعجب دارد. به خواندن ادامه دهید